زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر امام علیهالسلام
شاعر : حبیب چایچیان
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : متفاعلن فعولن متفاعلن فعولن
قالب شعر : غزل
بگذار خون چشمت، که به اشک خود بشویم که مگر شود میسّر، نگهی کنی به سویم
بـگـذار، تا تـوقـف بـکـنـنـد نـیـزهداران که دمی بیاد طاهـا، گـل روی تو ببـویم
بگذار، تا ببـوسم ز رخـت بجای زهـرا که درین سفر، برادر، همه جا بیاد اویم
بگذار، تا گلویت، ز سرشک خود کنم تر که فشار غصه دیگر، شده عقده در گلویم
بخدا قـسـم که زینب، نکـند هـنوز بـاور که تنت به کربلا و، سر توست روبرویم
لحظات وصل، ترسم، ز کفم رود حسینم ز گزارشات هجران، تو بگوی و من بگویم
چو نشانۀ مودّت بود اشک من (حسانا) به خدا همین مرا بس، به دو عالم آبرویم
|